خب اینم جلسه ی سوم کلاس من
بیشتر جادوگرا کاراشونو با چوب دستیشون انجام میدن ولی تو این درس بعضی از کارا نیاز به دست داره مثلا بعضی از جادوگرا برا این که قدرت بگیرن به جای بخورای مختلف موی خودشونو تو اب جوش میریختن و بو میکردن که کمک زیادی بهشون میکرد ولی من به این روش اعتقاد ندارم به نظر من برا این که انرژی بگیرین تار موتونو اتیش بزنین به نظر من قدرتش بیشتره
تکلیف جلسه بعد:سعی کنید انرژی بگیرید همین
نوشته شده در یک شنبه 10 شهريور 1392برچسب:انرژی,جادو,
سلام
من سجاد سورس بلک هستم امروز میخوام از تاریخچه ی درس شوخی های بی خطر بگم.
اولین مغازه ی شوخی توسط سدریک مانتونی توی حدود1830 بوده که اون ادم خوبی نبوده و جادوگرانو به شوخی بد بین کرده ولی پسرش 10 سال بعد کارشو جبران کرد و تونست رضایت جادوگران را جلب کند و بعد از این سال ها خیلی های دیگه درس شوخی رو پیش گرفتند و موفق شدند ولی توی توی سال 1931 موج مخالفت توی دنیای جادوگری افتاد و نگذاشتند کسی درس شوخی رو پیش بگیره
ولی ماریوس که پدر بزرگش فنیاس نایجوس بوده که هم نسل خانواده ی منه که اسمشم سوزونده شده تونست درس شوخی رو خوب نشون بده ولی توسط یکی از تبهکاران وقتی بهش دسپرد میزنده کشته میشه و بعد از اون تا الان حدودا مردم اشنایی خوبی با من و خانوادم داشتن
این از تاریخچه
تکلیف نداریم ولی نظر بگذارید و سوال بپرسید به سوالای خوب امتیاز میدم دی
سلام
من سجاد سورس بلک هستم امروز میخوام از تاریخچه ی درس شوخی های بی خطر بگم.
اولین مغازه ی شوخی توسط سدریک مانتونی توی حدود1830 بوده که اون ادم خوبی نبوده و جادوگرانو به شوخی بد بین کرده ولی پسرش 10 سال بعد کارشو جبران کرد و تونست رضایت جادوگران را جلب کند و بعد از این سال ها خیلی های دیگه درس شوخی رو پیش گرفتند و موفق شدند ولی توی توی سال 1931 موج مخالفت توی دنیای جادوگری افتاد و نگذاشتند کسی درس شوخی رو پیش بگیره
ولی ماریوس که پدر بزرگش فنیاس نایجوس بوده که هم نسل خانواده ی منه که اسمشم سوزونده شده تونست درس شوخی رو خوب نشون بده ولی توسط یکی از تبهکاران وقتی بهش دسپرد میزنده کشته میشه و بعد از اون تا الان حدودا مردم اشنایی خوبی با من و خانوادم داشتن
این از تاریخچه
تکلیف نداریم ولی نظر بگذارید و سوال بپرسید به سوالای خوب امتیاز میدم دی
سلام
من سجاد سورس بلک هستم امروز میخوام از تاریخچه ی درس شوخی های بی خطر بگم.
اولین مغازه ی شوخی توسط سدریک مانتونی توی حدود1830 بوده که اون ادم خوبی نبوده و جادوگرانو به شوخی بد بین کرده ولی پسرش 10 سال بعد کارشو جبران کرد و تونست رضایت جادوگران را جلب کند و بعد از این سال ها خیلی های دیگه درس شوخی رو پیش گرفتند و موفق شدند ولی توی توی سال 1931 موج مخالفت توی دنیای جادوگری افتاد و نگذاشتند کسی درس شوخی رو پیش بگیره
ولی ماریوس که پدر بزرگش فنیاس نایجوس بوده که هم نسل خانواده ی منه که اسمشم سوزونده شده تونست درس شوخی رو خوب نشون بده ولی توسط یکی از تبهکاران وقتی بهش دسپرد میزنده کشته میشه و بعد از اون تا الان حدودا مردم اشنایی خوبی با من و خانوادم داشتن
این از تاریخچه
تکلیف نداریم ولی نظر بگذارید و سوال بپرسید به سوالای خوب امتیاز میدم دی
سلام
من سجاد سورس بلک هستم امروز میخوام از تاریخچه ی درس شوخی های بی خطر بگم.
اولین مغازه ی شوخی توسط سدریک مانتونی توی حدود1830 بوده که اون ادم خوبی نبوده و جادوگرانو به شوخی بد بین کرده ولی پسرش 10 سال بعد کارشو جبران کرد و تونست رضایت جادوگران را جلب کند و بعد از این سال ها خیلی های دیگه درس شوخی رو پیش گرفتند و موفق شدند ولی توی توی سال 1931 موج مخالفت توی دنیای جادوگری افتاد و نگذاشتند کسی درس شوخی رو پیش بگیره
ولی ماریوس که پدر بزرگش فنیاس نایجوس بوده که هم نسل خانواده ی منه که اسمشم سوزونده شده تونست درس شوخی رو خوب نشون بده ولی توسط یکی از تبهکاران وقتی بهش دسپرد میزنده کشته میشه و بعد از اون تا الان حدودا مردم اشنایی خوبی با من و خانوادم داشتن
این از تاریخچه
تکلیف نداریم ولی نظر بگذارید و سوال بپرسید به سوالای خوب امتیاز میدم دی
سلام
من سجاد سورس بلک هستم امروز میخوام از تاریخچه ی درس شوخی های بی خطر بگم.
اولین مغازه ی شوخی توسط سدریک مانتونی توی حدود1830 بوده که اون ادم خوبی نبوده و جادوگرانو به شوخی بد بین کرده ولی پسرش 10 سال بعد کارشو جبران کرد و تونست رضایت جادوگران را جلب کند و بعد از این سال ها خیلی های دیگه درس شوخی رو پیش گرفتند و موفق شدند ولی توی توی سال 1931 موج مخالفت توی دنیای جادوگری افتاد و نگذاشتند کسی درس شوخی رو پیش بگیره
ولی ماریوس که پدر بزرگش فنیاس نایجوس بوده که هم نسل خانواده ی منه که اسمشم سوزونده شده تونست درس شوخی رو خوب نشون بده ولی توسط یکی از تبهکاران وقتی بهش دسپرد میزنده کشته میشه و بعد از اون تا الان حدودا مردم اشنایی خوبی با من و خانوادم داشتن
این از تاریخچه
تکلیف نداریم ولی نظر بگذارید و سوال بپرسید به سوالای خوب امتیاز میدم دی
او پایش را ارام بر زمین می نهاد و به صدای برگ هایی که روزی سبز بودند و الان توست پاییز بیرحم بر زرد شده و بر زمین افتادهو زیر پایش خرد میشد گوشمیداد و از چشمانش که همچون اتش قرمز بودند اشک جادی بود و بادی که از پنجره ی کنار کمدش می وزید و صورت گریان پسر بچه را نوازش میداد انگار باد هم میدانست که ان پسرک چه درد های تاقت فرسایی را تحمل کرده و تحمل میکند. در دستان پسرک یک قاب عکس زیبا با رنگ قهوه ای و طرح هاییکه همچون ققنوس میدرخشید و در اتاق دوباره از خاکستر خود جان میگرفت وقلب پسرک را به درد می اورد ولی در بین طرح های قاب وقفه ای افتاده بود فاصله ای نه چندان زیاد جایی برای نوشتن جمله ای از صاحب تصویر برای انکه قلب بیننده ی تصویر را التیام دهد و تضادی بین طرح قاب و نوشته ایجاد کند در ان مکان جمله ای زیبا نقش بسته که بسیار گویاست;تقدیم به پسر عزیزم "بله صاحب تصویر یاد و خاطره ی خود را به پسرک کوچک خود هدیه داده بود در عکس کس بود که پسرک به خاطر او داشت گریه میکرد یک زن مهربان که در سرمای تاقت فرسایی لبخند میزد.پسرک بر روی تختش که چوبی بود نشسته بود و قاب عکس را کنار گذاشت و به سوی میز تحریرش رفت انجا یک جعبه ی بزرگی بود که درش نیمه باز در کنارش قرار گرفته بود روی درش نوشته بود"سارا اریا" و درون جعبه چوبدستی شکسته قرار داشت پسرک با دیدن چوبدستی شکسته بغزش ترکید و به سمت پننجره رفت که ناگهان یک جغد نامه ای برای پسرک اورد روی نامه علامت عجیبی بود در گوشه ی بالاسمت چپ یک شیر در گوشه ی بالا سمت راست یک عقاب درگوشه های پایین یک گورکن و یک مار بود او نامه را باز کرد ذر نامه نوشته بود
"با سلام خدمت سجاد اریا شما برای تحصیل در مدرسه ی جادوگری هاگوارتز دعوت شدید و لیست وسایل مورد نیاز شما ر پایین صفحه نوشته شده با تشکر"
مک گونگال.
اگه خوشت اومد اگه میخوای فصل دیگشم بنویسم حتما نظر بده
تبادل لینک
هوشمند برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان
راونکلو
و آدرس
ravenclaw.LXB.ir لینک نمایید
سپس مشخصات
لینک خود را در
زیر نوشته . در
صورت وجود لینک
ما در سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.